Untitled Document
 
 
 
  2025 Dec 06

----

15/06/1447

----

15 آذر 1404

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: "إن رجلا كان فيمن كان قبلكم أتاه الملك ليقبض روحه ، فقيل له : هل عملت من خير؟ قال : ما أعلم ، قيل له : انظر، فقال : ما أعلم شيئا، غير أني كنت أبايع الناس في الدنيا وأجازيهم، فأنظر الموسر، وأتجاوز عن المعسر، فأدخله الله الجنة" (روايت بخاري)
«يكى از كسانى كه قبل از شما زندگى ميكرد، ملك الموت (براى قبض روحش) نزد او آمد و به او گفته شد: آيا تا بحال كار نيكى انجام داده اى؟ او گفت: چيزى در نظرم نيست. به او گفته شد: بياد خود بياور. او گفت: چيزى در نظرم نيست، مگر اينكه با مردم در دنيا تجارت ميكردم (و به آنها قرض ميدادم) و آنها را پاداش ميدادم، بدين جهت كه اشخاص توانگر را مهلت ميدادم و اشخاص تنگدست را ميخشيدم. پس خداوند او را (بخاطر اين عمل او را بخشيد و) بهشتى كرد».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>ابی بن خلف > هلاک شدن ابی بن خلف

شماره مقاله : 3069              تعداد مشاهده : 277             تاریخ افزودن مقاله : 6/6/1389

هلاك ‌شدن أبی بن خلف 
ابی بن خلف در مكه هرگاه با رسول خدا صلی الله علیه و سلم روبرو می‌شد، می‌گفت: من اسبی دارم كه هر روز آن را پرورش می‌دهم و روزی تو را در حالیكه سوار برآن هستم خواهم كشت. رسول خدا فرمود: ان شاء الله من تو را خواهم كشت.
در جنگ احد وقتی كه رسول خدا در دره‌ای از دره‌های احد با یارانش نشسته بود، ابی خود را به وی رساند و گفت: تا تو را نكشم، رهایت نخواهم كرد. همراهان پیامبر گفتند : اجازه بدهید ما كارش را تمام كنیم؟ رسول خدا فرمود: بگذارید بیاید. وقتی كه نزدیك شد، پیامبر از حارث بن صمه سرنیزه‌ای گرفت. اطرافیان ابی به سرعت پراكنده شدند. رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  سرنیزه را برگردن او فرود آورد كه بر اثر آن از اسب افتاد و در خاك غلطید.
ابی بن خلف با این زخم سطحی نزد یاران خود برگشت و گفت: محمد، مرا كشت. آنها گفتند: تو دچار وحشت‌شده‌ای؛ زخمت چندان عمیق نیست.
ابی بن خلف به قومش گفت: محمد در مكه به من هشدار داده است كه تو را می‌كشم. به خدا سوگند! اگر آب دهانش را هم به سوی من بیندازد، من كشته می‌شوم. آنها هنوز به مكه نرسیده بودند كه در موضع «سرف»[1] ابی بن خلف به هلاكت رسید.[2]
ماجرای فوق بیانگر نمونة بارزی از شجاعت رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  است؛ زیرا در حالی كه ابی بن خلف از سر تا نوك پا مسلح و زره‌پوش بود، رسول خدا صلی الله علیه و سلم توانستند از شکاف كوچكی بین گردن و پیراهن زرهی‌اش سرنیزه را بگذرانند و گردنش را مورد هدف قرار دهند و این نشانة قدرت و دقت هدفگیری رسول خدا است. از طرفی نیز این ماجرا بیانگر معجزة رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  است كه در مكه از مرگ ابی توسط خود خبر داده بود.
نكتة دیگر اینكه مشركان نیز بر صداقت رسول خدا باور داشتند و بر اینكه آنچه پیامبر بگوید، تحقق خواهد یافت نیز اذعان داشتند، اما با این وصف به علت لجاجت و پیروی از خواهشات نفس حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند.[3]
حسان بن ثابت رضی الله عنه   این حادثه را در نظم خویش این گونه بیان كرده است:
لقد ورث الضلالة عن ابیه 
ابی یوم بارزه الرسول
أتیت الیه تحمل رم عظم 
و توعده وأنت به جهول[4]

«او گمراهی را از پدرش به ارث برده است وقتی كه با پیامبر مبارزه نمود. به سوی او با پاره‌ای استخوان می‌آیی و در حالی كه جایگاه او را نمی‌شناسی تهدیدش می‌كنی.»


[1]- در شش مایلی مکه واقع است.
[2]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 93 – 94.
[3]- التاریخ الإسلامی – حمیدی، ج 5، ص 69.
[4]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 94.


برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 از عقبه بن حارث روايت است: پس از وفات پيامبر صلی الله علیه و سلم با ابوبكر صدّيق از نماز عصر بيرون آمديم كه علي نيز با ما بود، در راه كه مي‌رفتيم به حسن بن علي كه با بچه‌ها بازي مي‌كرد، رسيديم، ابوبكر او را به ‌آغوش گرفت و بر گردنش سوار كرد و گفت: «بأبي یشبه النبي – ليس شبيهاً بعلي» پدرم فدايش باد! شبيه پيامبر است نه علي، علي می‌خنديد(مسند احمد، با تحقيق احمد شاكر، إسناد آن صحيح است. 1/170.).

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 21213
دیروز : 14951
بازدید کل: 14459316

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010